ترجمه: مجتبا پورمحسن
اسکات فريتزجرالد، نويسنده بزرگ آمريکايي و خالق رمان «گتسبي بزرگ» در سال ۱۹۳۳ نامهاي پرکنايه اما در عين حال هوشمندانه را به اسکاتي، دختر ۱۱ سالهاش نوشت. او در اين نامه چيزهايي را که دخترش بايد نگرانش باشد، چيزهايي که نبايد نگراناش باشد و چيزهايي که بايد دربارهشان فکر ميکند، فهرست کرد.
چيزهايي که بايد نگرانشان باشي:نگرانِ شجاعت باش
نگرانِ پاکيزگي
نگران سوارکاري
نگرانِ...
چيزهايي که نگرانشان نباش:
نگران حرف مردم نباش
نگرانِ عروسکها
نگرانِ گذشته
نگران آينده
نگران بزرگ شدن
نگران کسي که از تو جلو ميزند
نگران پيروزي
نگران شکست هم نباش مگر اينکه نتيجهي اشتباه خودت بوده باشد
نگران پشهها
نگرانِ مگسها
کلاً نگران حشرات نباس
نگران پدرومادرها
نگران پسرها
نگران نااميديها
نگرانِ لذتها نباش
نگرانِ رضايتِ خاطرها
چيزهايي که بايد دربارهشان فکر کني:
واقعاً ميخواهم چه کاري بکنم؟
در مقايسه با همدورهايهايم از اين جنبهها چقدر خوبي:
ا) علم و دانش
۲) واقعاً مردم را ميفهمم و ميتوانم با آنها تفاهم داشته باشم؟
۳) تلاش ميکنم که جسمام را به ابزاري مفيد تبديل کنم يا ناديدهاش ميگيرم؟
مطالب مرتبط:
نامهي ريموند چندلر به آلفرد هيچکاک نامهي کلينت ايستوود به بيلي وايلدر نامه استنلي کوبريک به اينگمار برگمن * اين مطلب در
ستون پستچي (روزهاي چهارشنبه) روزنامه فرهيختگان منتشر شده است.