آنها آمريکايي هستند و ما ايراني
گفت و گو با حسين سناپور دشواريهاي خاص خودش را دارد و البته حسنهاي منحصر به خودش را. اشکالش اين است که به نظرم نميداند واقعاً راضي به مصاحبه شده يا نه. چون هر چند دقيقه يکبار يادش ميآيد که تکرار کند، مصاحبه يعني يک چيزي توي مايههاي کشک! چون به گفته خودش، او حرفش را در کتابش زده است. اگر مروري کنيم بر مصاحبههايي که در دو سال گذشته براي روزنامه فرهيختگان انجام دادهام، تقريباً همه مصاحبهشوندگان تاکيد ميکنند که همه حرفشان را در کتابشان زدهاند. اين گزاره از يک زاويه درست است، اما لزوماً به معناي بسته شدن باب گفت و گو دربارهي آن کتاب نيست. حُسناش؟ حُسن مصاحبه با سناپور؟ اينکه نظرش را صريح ميگويد و حرف را نميپيچاند. اخيراً رمانِ جديد حسين سناپور به نام «لبه تيغ» منتشر شد که منتقدين نظرات کاملاً متفاوتي نسبت به آن داشتند. دربارهي اين رمان با حسين سناپور گفت و گو کردم، يعني سعي کردم گفت وگو کنم. اين گفت و گو را که در
روزنامه فرهيختگان منتشر شده، ميتوانيد
اينجا بخوانيد.
مطالب مرتبط:
نگاهي به رمان «لب بر تيغ»، نوشتهي حسين سناپور نگاهي به مجموعه شعر «سياههي من» سرودهي حسين سناپور گفت و گو با حسين سناپور، نويسندهي کتاب «شمايل تاريک کاخها»